14 پرسش کلیدی از حجتی کرمانی
هجمهی سیاسی و رسانهای به علامه مصباح، پدیدهی جدیدی نیست. اصلاحطلبان از آن هنگام که احساس کردند ایشان در مقابل «التقاط و انحراف فکری» آنها، صفآرایی شجاعانه و شفاف کرده و به هیچ رو، قصد عقبنشینی و مدارا ندارد، همواره دست به «ترور شخصیت» ایشان زدهاند و به هر مناسبتی، انواعی از تهمت و افترا را بر ایشان روا داشتهاند[1].
چندی پیش «حجتالاسلاموالمسلمین حجتی کرمانی- که سابقهی چند جلسه مناظرهی تلویزیونی با علامه مصباح را در کارنامهی فکری خود دارد[2] و شاید همچنان از شکست خود در آن مناظره، تلخکام و آزرده دل است- طی نامهای سرگشاده به جناب علامه، ایشان را به دلیل دفاع از دکتر احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری سالهای 1384 و 1388، سرزنش کرد. جوهر و گرانیگاه نامهی آشفته و نامسنجم ایشان دربردارندهی استدلال زیر است:
مقدمهی اول: علامه مصباح در جریان انتخابات ریاست جمهوری سالهای 1384 و 1388 از دکتر احمدی نژاد دفاع کرده است.
مقدمهی دوم: امروز ضعفها و انحرافها و ناکارآمدیهای دکتر احمدی نژاد بر همگان روشن و اثبات شده است.
مقدمه سوم: اصلاحطلبان از وجود چنین ضعفها و انحرافها و ناکارآمدیهایی در تفکر و شخصیت دکتر احمدینژاد مطلع بودند و یا تحقق آنها را در آینده، پیشبینی میکردند و از اینرو، او را برنگزیدند.
نتیجه: حمایت و دفاع علامه مصباح از دکتر احمدینژاد، خطایی آشکار و پرهزینه، و مخالفت اصلاحطلبان با احمدینژاد، تصمیمی صواب و مدبّرانه بودهاست.
برای ابطال این استدلال، پرسشهایی را- که البته پاسخهای شفاف و نمایان دارند- مطرح میکنیم و امیدواریم ایشان که زحمت «نامهنگاری سرگشاده» را به خود دادهاند، از «پاسخگویی منطقی» به پرسشهای معطوف به نامهی یاد شده، شانه خالی نکنند و نشان بدهند که صرفاً «مقاصد خاص سیاسی» یا «اغراض شخصی» را دنبال نکردهاند و تنها در جستجوی «حقیقت» هستند.
1- بر فرض که هر آنچه دربارهی ضعف و سستی و انحطاط دولتهای نهم و دهم نگاشتهاید، صحیح و صواب باشد؛ اما آیا از این یافته، «برتری» شخصیتهای مقبول شما- که طبق نوشتهی خودتان آقایان هاشمی و خاتمی و سایر اصلاحطلبان هستند- به اثبات میرسد؟! شما کدام ضعف و انحراف و نقص را در «دولت احمدی نژاد» و در شخص او سراغ دارید که در «دولت سازندگی» و «دولت اصلاحات» نبوده باشد؟!
فراموش کردهاید که مردم طمع تلخ «تورم 50 درصدی» را در دولت هاشمی چشیدهاند! «برخوردهای آمرانه و تحکّمآمیز» مدیران عالی و میانی دولت سازندگی را با مردم به یاد ندارید که سببساز شکلگیری شکاف دولت و ملت در انقلاب شد؟! «اشرافیت» و «ثروتاندوزی» و«مسابقهی رفاهطلبی» میان مسئولین در چه دولتی پاگرفت؟! «کرباسچی» و پدیدههای دیگر از این دست در چه دولتی رشد کردند و ننگ «فساد اقتصادی» را به پیشانی نظام اسلامی چسباندند؟!
از دولت خاتمی و اصلاحطلبان بگویم. آیا مشاور عالی خاتمی از «واتیکانیزه کردن ولایت فقیه» سخن نگفت؟ آیا روزنامهنگار اصلاحطلب مدعی نشد که باید امام خمینی(ره) را به «موزهی تاریخ» سپرد؟ آیا امام حسین(ع) در روزنامههای زنجیردار به «خشونتگرایی» متهم نگردید؟! آیا فعالان فکری اصلاح طلب، به صراحت از «سکولاریسم» سخن نمیگفتند؟! «ولنگاری اخلاقی» و «آزادی اباحیگرانه» به دست وزیر ارشاد وقت(عطاأالله مهاجرانی) پایهگذاری نشد؟![3] «فتح سنگر به سنگر»، «فشار از بالا، چانه زنی از پایین»، «عبور از حاکمیت» و تاکتیکها و شعارهای شرمآور دیگری از این دست در اتاق فرمان جریان اصلاحات طراحی نشدند؟! «فرمان هشت مادهای مقام معظم رهبری در زمینهی مبارزه با مفاسد اقتصادی» در زمان چه دولتی صادر شد؟! اگر مفاسدی در سطح مسؤولان و مدیران دولتهای سازندگی و اصلاحات وجود نداشت و یا دستکم آنها خود در پی رفع فساد برمیآمدند، چه دلیلی برای «ورود مستقیم مقام معظم رهبری» به این عرصه وجود داشته است؟! آیا «ایران برای همهی ایرانیان»[4] و «جمهوری ایرانی»، صورتی دیگر از ملّیگراییای نیست که اسفندیار رحیم مشایی آن را در قالب «مکتب ایرانی» تبلیغ میکند؟! «تحصن نمایندگان مجلس ششم» که یک چالش سیاسی برای نظام اسلامی رقم زد را که فراموش نکردهاید؟! دکتر احمدینژاد را به دیکتاتوری متهم میکنید، محتوای «لوایح دوقلوی خاتمی» را نیز مطالعه کنید تا دریابید «دیکتاتوری شخص رییس جمهور» در چه زمانی مطرح شد و خاتمی چگونه قصد داشت کلّیت نظام و حکومت را به تصرّف خود درآورد![5] دوست دارید از چندین نفر از «مدیران و فعالان سیاسی اصلاح طلب» نام ببرم که امروزه رسماً به «سرویسهای سیاسی امریکا و انگلیس» پیوسته اند و آشکارا و بیپروا، «ضدّانقلاب» و «اپوزیسیون» خارج از کشور را در آغوش دارند؟! عطاءالله مهاجرانی- وزیر ارشاد دولت اصلاحات- رسماً در «شبکهی تلویزیونی بیبیسی» حضور مییابد و «انقلاب و نظام اسلامی« را به چالش میکشد! بدگویی از انقلاب و ارزشها آن هم در خانهی «دیرینهترین و خبیثترین دشمنان»؟! فریبا داوودی مهاجر- مشاور دولت اصلاحات- در جلوی دوربین «تلویزیون صدای آمریکا»، «کشف حجاب» کرده است! این است معنی «تقیّد اصلاحطلبان به احکام اسلام»؟! در قرائت جدید و متفاوت اصلاحطلبان از اسلام، حجاب اسلامی هم دیگر جایی ندارد؟! شنیدهاید که رجبعلی مزوروعی – نمایندهی اصلاحطلب مجلس ششم- نیز از کشور گریخته است؟! او چه نقشی در فتنهی سال 88 داشته که از چنگ قانون و عدالت متواری شدهاست؟!
راستی، به نظر شما آیا احمدینژاد بیشتر اهل «رفیقبازی» و «قبیلهگرایی سیاسی» است یا آن رئیس جمهور سابقی که حتی اجازه نمیدهد «فرزندش» از «لندن» به ایران سفر کند و در «دادگاه نظام اسلامی» حاضر شود؟![6] مگر در فتنه سال 1388، در خانههای تیمی «قیطریه» و «فاطمی» و «سایت جمهوریت»[7] چه میگذشتهاست؟! نکند از «شرکت بهینهسازی مصرف سوخت» که در اختیار همین آقازاده بوه، در راستای «اهداف براندازانه» بر ضد نظام اسلامی استفاده شدهاست؟! آیا دختر احمدینژاد بارها و بارها در جریان آشوبهای خیابانی فتنهی سال 88 در کنار «منافقان» و «سلطنتطلبها» و «بهاییها» و «سکولارها» دستگیر شد یا دختر رئیس جمهور یاد شده[8]؟! آیا اعترافات متهمان فتنهی سال 1388 – از قبیل «حجاریان» و «عطریانفر» و «ابطحی»[9] و ... – در دادگاه نشانگر «انحطاط جریان اصلاحات» نبود؟! در حالی که آنها خود به اشتباهاتشان، اذعان عمومی و صریح داشتهاند، شما بر حقانیت جریان اصلاحات پای میفشرید؟!
آری، مفاسد و معایب دولتهای سازندگی و اصلاحات، - چه کماً و چه کیفاً- «غیرقابل مقایسه» با دولت احمدینژاد است و حتی اشاره به آنها، مثنوی هفتاد من کاغذ میشود! شما کدام ضعف و انحراف و نقص را در «دولت احمدی نژاد» و در شخص او سراغ دارید که در «دولت سازندگی» و «دولت اصلاحات» نبودهباشد؟!
2- مفاسد و معایب یاد شده نسبت به دولتهای سازندگی و اصلاحات در بند اول، مورد تردید نیستند؛ این مطلب نه خبر پنهان است و نه پدیده دور از رؤیت افکار عمومی. اینها واقعیتهایی هستند که حتی مردم کوچه و بازار نیز به آنها واقف هستند! شما که «دلسوز انقلاب» و «مدافع اسلام» و «اهل نامه نویسی سرگشاده» هستید، چرا در طول سالهای گذشته، چشم بر این همه مفاسد و معایب بزرگ و بنیانبرافکن فروبستید و کلامی انتقادی و انذارگونه بر صفحهی کاغذ ننوشتید؟! چرا ضعف و نقص و انحراف دوستان سیاسی خود را «سانسور»، و اشتباهات و انحرافات دیگران را «افشا» میکنید؟! این نوعی «تبعیض سیاسی» و «جانبداری غیرمنصفانه» نیست؟! از شما که یک روحانی هستید، دستکم انتظار میرفت در مقابل «دینستیزی اصلاحطلبان» خاموش ننشیند(هر چند خاموشی شما از دفاع ناشیانهی شما از تئوری تساهل و تسامح آنها در جریان مناظره با علامه مصباح بهتر بود!).
3- با توجه به آنچه که در بند اول آمد، حقاً و انصافاً، دکتر احمدینژاد در جریان انتخابات ریاست جمهوری سالهای 1384 و 1388 بر سایر رقبا «برتری» نداشت؟! او نبود که در مقام نظر و عقیده، «گفتمان امام و انقلاب» را زنده کرد و در مقام عمل و اقدام، در طول مدت دو سال برعهده گرفتن مدیریت شهرداری تهران نشان داد که «روحیهی بسیجی» و «نشاطکاری» و «خدمترسانی بیوقفه» یعنی چه؟! توده های مردم در او چه دیده بودند که وی را با «شهید رجایی» مقایسه میکردند؟!
4- همچنان که میدانید، رئیس جمهور با رای «توده های مردم» مشخص و انتخاب میشود نه نظر «جناب علامه مصباح»! چرا شما نسبت به «مردم» اعتراض نمیکنید که در دو دورهی پیاپی به دکتر احمدینژاد رای دادهاند، آن هم با وجود «چند نامزد اصلاحطلب» در هر دوره؟! اگر دکتر احمدینژاد، منتخب «مردم» است و نه منصوب «علامه مصباح»، چرا خطاب به «مردم» نامهی سرگشاده نمینویسید و آنها را به «اشتباه بزرگشان» واقف نمیگردانید؟!
5- چرا از خود نمیپرسید که با وجود «هاشمی، «معین» و «کروبی» در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 و «موسوی» و «کروبی» در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388، چرا «توده های مردم» از گفتمان دولتهای سازندگی و اصلاحات، به صورت کلّی بریدند و به گفتمان دیگری روی آوردند که نقطهی مقابل آنها بود؟! آیا اصلاحطلبان در این دو انتخابات، «نامزد»ی نداشتند؟! آیا در هر دو انتخابات، «تقلب» روی داده است؟! چرا به جای «خودانتقادی»، «فرافکنی» میکنید؟! توصیه میکنم مدتی را صرف مداقه پیرامون این پرسش کنیدکه چرا مردم از دولتهای سازندگی و اصلاحات روی گرداندند و با چندین «نه» بزرگ و تاریخی در جریان انتخابات، به آنها پاسخ منفی دادند؟[10]
6- چرا جناب علامه مصباح از دکتر احمدی نژاد دفاع کرد؟! آیا این حمایت ریشه در «اصول» و «ارزشها»یی داشت که احمدینژاد از آنها سخن میگفت یا ناشی از «مناسبات سیاسی» و یا «علاقه شخصی» علامه به احمدینژاد بود؟! پاسخ روشن است. برخلاف تمام نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری سال 1388، این تنها احمدینژاد بود که از «دولت اسلامی» سخن گفت و به صراحت بر «ارزشهای اسلامی» تکیه کرد و به بهانهی «جذب آراء» و «جلب مخالف»، چهرهای بزک کرده و فانتزی از خود نشان نداد. خود جناب علامه نیز بارها و بارها تصریح کردهاست که حمایت ایشان از دولت به دلیل «وفاداری آنها به باورها و ارزشهای اسلامی» بوده است و لاغیر. بنابراین، این «حمایت» تا جایی باقی است و دوام دارد که وفاداری به اصول و ارزشهای یادشده، تدوام داشته باشد. در غیر این صورت، «حمایت» جای خود را به «انتقاد» و «مخالفت» خواهد داد – که اکنون داده است.
7- بر فرض که حمایت جناب علامه مصباح از دکتر احمدی نژاد اشتباه بوده است، «حمایت خاص» مقام معظم رهبری از وی چگونه قضاوت میکنید؟![11] شما که خود را فردی «انقلابی» و «متعهد به ولایت فقیه» میانگارید، چه پاسخی برای این «تناقض» دارید؟! شاید اگر شهامت داشتید، خطاب به مقام معظم رهبری نیز «نامهی سرگشاده» مینوشتید و به ایشان به دلیل «حمایت خاص» از دکتر احمدینژاد، خرده میگرفتند!
8- برخلاف شما و دوستان اصلاحطلبانتان که همواره چشم بر روی «ضعفها» و «کاستیها»ی خود بستهاید و جز به «تمجید» و «تملق» درباره خود، زبان نگشادهاید، علامه مصباح از همان آغاز به کار دولت نهم نشان داد که حمایت ایشان یک حمایت «جناحی»، «سیاسی» و «شخصی» نبوده است؛ زیرا ایشان هر جا احساس میکرد که اشتباه و انحرافی رخ داده، بیدرنگ و شفاف موضعگیری میکرد. آیا جناب علامه مصباح نبود که با نظر دکتر احمدینژاد مبنی بر «ورود زنان و دختران به استادیومهای ورزشی» مخالفت کرد و حتی دو نفر از شاگردان خو را به سوی رئیس جمهور گسیل کرد تا این مخالفت را به او ابلاغ کنند؟ آیا ایشان بارها از تمرکز صرف دولت نهم بر «عدالت خواهی» و غفلت از تکیه بر همهی ارزشهای اسلامی و به خصوص ارزشهای فرهنگی اسلام انتقاد نکرد؟ در ماجرای «جریان انحرافی»، اولین شخصی که به این مسأله وارد شد و «خطر قوّتیابی مجدد فراماسونری در کشور» را گوشزد کرد، علامه مصباح نبود؟! ایشان نبود که از وقوع فتنهای بعد از فتنه سال 1388 خبر داد؟![12]
این گونه موضعگیریهای صریح و شفاف نشان میدهد که جناب علامه، عقد اخوت با هیچ دولتی نبستهاند و تنها بر اساس معیارها و منطق اسلامی، تعاملات و تصمیمگیریهای سیاسی خود را صورت بندی میکنند. این خصوصیتی است که در اکثریت قریب به اتفاق نیروهای اصلاحطلب، وجود خارجی ندارد!
9- حمایت علامه مصباح از دکتر احمدینژاد در جریان انتخابات ریاست جمهوری به این دلیل بود که وی را فرد «اصلح» میدانست و نه «معصوم». بنابراین، نمیتوان امروز به محض بروز خطاها و اشتباههایی در دولت وی، اشکال گرفت که چرا از فردی که چنین و چنان است حمایت کردید؟! آیا جناب علامه در جایی ادعا کردهاند که احمدینژاد فردی «معصوم» است و هیچ نقصی و ضعفی متوجه او نیست؟! فرد «اصلح»، نه «مصون از خطا» است و نه یک «قهرمان». او صرفاً در مقایسه با رقبای انتخاباتیاش، ویژگیهای مثبت و مطلوب بیشتری دارد. همین و بس. کجای این منطق و موضعگیری خطاست؟!
10- از سوی دیگر، اصلح بودن از نظر زمانی، «نسبی» است؛ یعنی ممکن است فردی در یک زمان(مثلاً زمان الف) اصلح باشد و سپس (مثلاً در زمان ب) در مقایسه با دیگران افول کند. ملاک انتخاب در مقطع زمانی الف، شرایط و ویژگیهای فرد در «همین زمان» است و نه «زمانهای دیگر». به تعبیر امام راحل، «میزان ، حال فعلی افراد است». ظاهراً اصلاحطلبان از جانب علامه، انتظار «غیببینی» و «پیشگویی» دارند!
11- پیشفرض اصلاحطلبان این است که دکتر احمدینژاد «از آغاز» چنین بوده، حال آن که واقعیت این است که او قدری «تغییر» کرده است[13]. فرد نفوذیافته در دولت توانسته به تدریج، به وی نزدیک شود و نگرش و بینش او را دگرگون سازد. در واقع، احمدینژاد سال 1389 و 13890، همان احمدینژاد سال 1384 نیست. آنگاه میتوان حکم به خطای علامه مصباح در دفاع و حمایت از احمدینژاد کرد که «احمدینژاد سال 1384» نیز ابتلای بالفعل به ضعف و لغزشهای متأخرش داشته بود، حال آنکه چنین نبوده است. موضعگیری سیاسی جناب علامه در دفاع از احمدینژاد در چارچوب همان شخصیت و منش و تفکری از احمدینژاد قابل فهم است که وی از خود بروز داده است و نمیتوان «تغییرات» و «دگرگونیها»ی رخ داده در مقاطع زمانی بعدی را به زمانهای قبلی نسبت داد.
12- آیا «هزینهی سیاسی» تحمیل شده به نظام اسلامی از سوی دکتر احمدینژاد بیشتر است یا هزینه سیاسی تحمیل شده به نظام اسلامی از سوی موسوی و کروبی و هاشمی و خاتمی؟ «سران فتنه»- همان گزینهها و نامزدهای ایدهآل اصلاحطلبان- در طول «هشت ماه فتنه سال 88»، کشور را دچار التهاب و تنش سیاسی بسیار جدّی و بیسابقه کردند و به تعبیر مقام معظم رهبری، «ظلم بزرگی» را در حق نظام اسلامی روا داشتند که به هیچ رو، قابل چشمپوشی نیست! آری، کسانی که خود را ریش سفیدان انقلاب و منتسبان به امام خمینی(ره) معرفی میکردند، فتنه بسیار بزرگ و پیچیدهای را رقم زدند که نظام و جامعه همچنان مشغول «پرداخت هزینهها» و «رفع صدمات» ناشی از آن است. حال آیا ما باید به اصلاحطلبان به دلیل حمایتشان از «سران فتنه» اعتراض کنیم، یا آنها باید به ما به دلیل حمایتمان از «احمدینژاد» اعتراض کنند؟!
13- اصلاحطلبان در گذشته، همواره ادعا میکردند که قرائت علامه مصباح از اسلام، شاذ و خاص است و از این رو، گفتمان ایشان، «پایگاه اجتماعی»[14] ندارد. آنها که همواره ایشان را در مقابل «مردم» قرار میدادند و چهرهای ضدّمردمی از ایشان ترسیم کردهبودند، چه شده که امروز حمایت علامه را از احمدینژاد، این اندازه در رای آوردن وی موثر میانگارند؟! یعنی جناب علامه این اندازه از «پایگاه اجتماعی وسیع» برخوردارند؟! اگر این گونه است، با دیدگاه پیشین اصلاحطلبان چه کنیم که با دیدگاه امروزشان، «تناقض» و «تضادّ» دارد؟!
14- یک پرسش همواره به ذهن خطور میکند و آن این است که چرا اصلاحطلبان با وجود ادعای «اعتقاد به ولایت فقیه» و «تبعیت عملی از ولی فقیه»، چرا نظرشان درباره «علامه مصباح»، این اندازه با نظر «مقام معظم رهبری» شکاف و حتی ستیز و کشمکش دارد؟! ما از یک سو شاهد بودهایم که از آغاز استقرار دولت اصلاحات در سال 1376 و مشخص شدن مواضع انتقادی علامه نسبت به رویهی فکری و ایدئولوژیک این دولت، فعالان سیاسی و مطبوعاتی اصلاحطلب در تخریب و ترور شخصیت ایشان از هیچ امری فروگذار نکردهاند! کافی است به روزنامههای زنجیرهای اصلاح طلب رجوع کنید، در این صورت به روشنی درمییابید که حجم وسیعی از مطالب و محتوای این روزنامهها و نشریات در طول هر هفته، معطوف به «ترور شخصیت علامه مصباح» بوده است! تحریف و تقطیع سخنان علامه، کوچکترین نوع خصومیتورزی اصلاحطلبان با ایشان بوده است. در مقابل، نظرات «مقام معظم رهبری» دربارهی علامه مصباح را در همان دوران تاکنون مشاهده میکنیم که همه در بردارندهی تأییدات بینظیر و قدردانیهای ویژه است! این دو تلقی و برداشت، چگونه با یکدیگر قابل جمع هستند؟! آیا حقیقتاً اصلاحطلبان «التزام عملی به ولایت فقیه» دارند؟! گفتهها و نوشتهها و کردههای آنها، دست کم، در این زمینه نشان میدهد که «التزام عملی آنها به ولایت فقیه»، یک «دروغ سیاسی» برای اغوای افکار عمومی است و هیچگونه واقعیتی ندارد.(*)
*مهدی جم
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. نگاه کنید به: رضا صنعتی؛ گفتمان مصباح؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ 1389.
[2] . نگاه کنید به: مناظره حجتالاسلاموالمسلمین حجتیکرمانی با آیتالله مصباح یزدی؛ تهران: سروش.
[3]. نگاه کنید به: آزادی یا توطئه؛ قم: دفتر جریانشناسی تاریخ معاصر.
[4] . در جریان انتخابات مجلس ششم، شعار «ایران برای همهی ایرانیان» به شعار کلیدی اصلاحطلبان تبدیل شد.
[5] . یکی از این لوایح، لایحهای با عنوان «لایحهی افزایش اختیارات رئیس جمهور» بود.
[6] . مهدی هاشمی رفسنجانی اندکی پس از فتنهی سال 88 و با توجه به مهار شدن آن از سوی نظام و نقشی که وی در شکلگیری و هدایت این فتنه داشت، از ایران به انگلیس گریخت و تاکنون نیز مراجعت نکرده است. فشار و اصرار افکار عمومی برای بازگشت وی برای بررسی اتهاماتش در دادگاه، همچنان بینتیجه مانده است!
[7] . بنابر گفتههای متهمان دادگاه فتنهی سال 88، «سایت جمهوریت» از سوی مهدی هاشمی رفسنجانی هدایت میشد.
[8] . فائزه هاشمی رفسنجانی در برخی از تجمعات غیرقانونی و براندازانهی فتنهی سال 88 حضور داشته و به همین دلیل، چندین بار بازداشت شده است!
[9] . این سه تن بابت اشتباهاتشان، رسماً در دادگاه از مقام معظم رهبری و مردم عذرخواهی کردند.
[10] . نگاه کنید به: مهدی جمشیدی؛ «تبیین جامعهشناختی علل ظهور و افول اصلاحطلبان»؛ ماهنامهی معرفت، سال هجدهم؛ شماره١٣٨؛ خرداد١٣٨٨؛ صص ٣٣-٥٤.
[11] . «من از دولت حمایت می کنم، از همه دولتهای بر سرکار و منتخب مردم حمایت کردم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ از این دولت هم به طور خاص حمایت میکنم. این حمایت، بیدلیل و بیحسابوکتاب نیست، اولاً جایگاه دولت در نظام جمهوری اسلامی و در نظام سیاسی کشور ما جایگاه بسیار مهمی است، ثانیاً بیشترین مسئولیتها را دولت بر دوش دارد، بعد هم این جهت گیری های دینی و این ارزشگرایی انقلابی و اسلامی خیلی ارزش دارد؛ سخت کوشی، تلاش فراوان، ارتباط با مردم، سفرهای استانی، جهتگیری عدالتورزی مردمی، اینها خیلی قیمت دارد و من قدر این کارها را می دانم، من به خاطر این چیزها از دولت حمایت می کنم.» (بیانات مقام معظم رهبری در مشهد مقدس در اول فروردین 86). نگاه کنید به:
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=bayanat&id=3025
[12] . جزئیات همهی این موضعگیریهای انتقادی در همان زمان در هفتهنامهی «پرتو سخن» درج شده است. نگاه کنید به:
http://www.partosokhan.ir
[13] . این مطلب یک ادعای سیاسی و ژورنالیستی نیست. با روش «تحلیل محتوا»(Contentanalysis)میتوان اثبات کرد که گفتمان احمدینژاد دچار تغییر شده است.
Social Status..[14]