روایتی از عروسی پسر دوم احمدینژاد
گفتن در حیاط پشتی در حال نمازن. عده ای از مهمونها بدلیل کمبود جا به حیاط پشت رفته بودن. نماز رو به حاج آقا ثمره هاشمی اقتدا کردم و برگشتم به سالن. دکتر میز اول در ورودی سالن کنار حاج آقا اکبری (پدر عروس خانم) نشسته بودند. بعد از احوال پرسی گرم با ایشون و تعداد دیگه ای از مسئولین از جمله آقای مهندس زریبافان، آقای رحیمی، آقای دکتر زیاری سر میز نشستم.
مداح اهل بیت (ع) ضمن خیرمقدم به میهمانان شروع به مدیحه سرایی و مولودی خوانی کرد تا اینکه آقا داماد وارد مجلس شد. مثل همه مجالس جشن ازدواج با تک تک میهمانان احوالپرسی کرد و خوش آمد گفت و بعد هم کنار دکتر و حاج آقا اکبری نشست .
آقای خیرخواه مدیر باشگاه از دقت و اصرار دکتر به وضعیت پذیرایی برام تعریف کرد. از اینکه دکتر فقط یک نوع غذا سفارش داده و حدود 3.5 میلیون تومان کل هزینه سالن شده و دکتر پرداخت کرده. تعداد میهمانان مرد حاضر در سالن رو 180 نفر عنوان کرد. خودم هم هر چی دقت کردم غیر از چند مسئولی که اسمشون رو آوردم از مسئولین کشوری و لشگری کس دیگه ای ندیدم. راستش قبلاً هم مراسم جشن ازدواج فرزندان مسئولین رفته بودم. از بریز و بپاش هاشون که بگذریم حضور همه وزرا و مسئولین کشور برای آدم یک جلسه مهم مملکتی رو تداعی می کرد و شاید انتظار داشتم اون شب مسئولین و همراهانشون صف بکشن پشت هم و یه هزار نفری رو تو سالن ببینم!
ولی اون شب مواجه بودم با یه مجلس ساده ساده. مجلس جشنی از جنس مردم. چون پدر داماد از جنس مردم بود. در همه جای جشن سادگی بود و سادگی. در پذیرایی، ماشین عروس، شام در عین سادگی خوشمزه و خوش عطر. مجری برنامه هم کمی با علیرضا شوخی کرد و از یارانه و هدیه یک میلیون تومانی فرزند آیندهش گفت که دکتر هم لبخندی گوشه لبهاش نشست.
مراسم تموم شد و دکتر و پدر عروس خانوم جلوی درب خروج ایستادن تا میهمانان از سالن خارج شوند. صحنه مواجهه بچه های 7. 8 ساله که فریاد میزدن دایی دایی با دکتر جالب بود که اونها رو در آغوش میگرفت و محبت میکرد. حاج خانوم مادر دکتر هم که بخاطر ناراحتی پا روی ویلچر نشسته بود اومده بود. علیرضا ویلچر رو تا درب خروج حرکت داد و به مادر بزرگ کمک کرد.
خواهر دکتر، پروین خانم احمدی نژاد که عضو شورای شهر تهرانه از اوضاع منطقه 17 ازم پرسیدن. همه رفتند و دکتر هم که صاحب مجلس بود به آشپزخونه رفت و به دست اندرکارای سالن خداقوت گفت. همه رفتند و عروس و داماد هم بدون هیچ تشریفات اضافی سوار ماشین شدند و همراه خانواده هاشون به سمت خونه رفتند...